مقدمه
سلام. من سعید هستم و 47 سالمه. 25 ساله که تو هلند زندگی میکنم. در طول مدت اقامتم در کشور گلها، برخی تجارب خاص و ترسناکی برایم پیش آمده که میخوام بعضیهاش رو براتون بنویسم و این مقدمه ای است بر این انفاقات. هلند هم مثل انگلیس خیلی کشور سنگینیه. با توجه به اینکه از همون قدیم علاقه خاصی به مسائل روحی داشتم از سن 27 سالگی یعنی زمانیکه 5 سال از اقامتم در هلند میگذشت- شروع کردم به تجربه کردن اتفاقات خاص که طی آن، بشدت میترسیدم و انرژی زیادی ازم گرفته میشد. بدلیل عدم آشنایی به مسائل عالم غیب و نداشتن راهنما و معلم- و صرفا بدلیل یک استعداد ذاتی بود که سبب شده بود با مدت زمان کمی تمرین (طی چند ماه)- بواسط برون فکنی کالبد اختری (خودآگاهی طی خواب- یا با خودآگاهی بخواب رفتن)، شروع به تجاربی بین عالم خواب و بیداری کنم، که این مسائل برام پیش اومد و کلن کار و عمل من اشتباه بود و نبایستی بدون داشتن علم و نیروی کافی فضولی میکردم به عالم ماورا. نا گفته نماند در طول اون دوران من تنها زندگی میکردم و مجرد بودم. این دوره 4 سال طول کشید که خودش شامل اتفاقات شنیدنی جالبی است. لیکن در سال 2001 ازدواج کردم و همسرم از ایران اومد و طی دو هفته اول زندگیمون بشدت براش ایجاد مشگل میشد در خواب و خیلی اذیتش میکردند. در ضمن در آنزمان من هیچ چیزی برایش از تجاربم در این زمینه تعریف نکرده بودم. این شد که نزد شخص بزرگی مشگل رو بازگو کردم و مسئله برون فکنی من با کمک این فرد بزرگ و پاک- پرونده ش بسته شد و همسرم هم آسوده گردید. سالها گذشت.
اتفاقاتی که بیشتر مایلم بهش اشاره کنم بین سالهای 2012 تا 2014 صورت گرفته- اونهم نه بین عالم خواب و بیداری -بلکه طی بیداری کامل. نزدیک خانه ما و در حاشیه شهری که در آن زندگی میکنم جنگلی ست که من بعضی روزها میرفتم در آن جنگل برای قدم زدن و غذا دادن به پرندگان. ناگفته نذارم مدتها بود که من به دو ورزش رزمی و تیراندازی با سلاح گرم بطور فناتیک و متعصب مشغول بودم. روزی برای قدم زدن به این جنگل رفته بودم که اتفاق خاصی برای من افتاد که سبب شد با دقت به اوضاع اطراف بپردازم و به شکار نشانه ها در آن محیط مشغول بشم. در فضای این جنگل بصورت خاصی از نماد دایره استفاده شده بود و سازه های بزرگی که بسیار هم قدیمی هستند در این جنگل بشکل این نماد وجود داشت. نمیدونم میتونم عکس هاش رو اینجا آپلود کنم یا نه. خیلی کنجکاو شدم که بفهمم این دایره ها به چه منظور ساخته شده. مثل دایره بسیار وسیعی با قطر تقریبی 70 متر که با تنه درختان بریده شده درست شده بود. و یا مثلا دایره ای از جنس آجر به شعاع حدودن 25- 30 متر با ارتفاع 30 الی 40 سانتی متر و به قطر حدود 40 سانتی متر. اتفاقی که اونروز افتاد این بود که در جایی نشسته بودم که از پشتم شروع شد به پرتاب میوه های خشک جنگلی مثل بلوط. برگشتم نگاه کردم به پشتم که یک حالت تپه مانند داشت و هیچکس آنجا نبود و کماکان پرتابها ادامه داشت و من بشدت جا خوردم و ترسیدم ولی خیلی خوب به خودم مسلط بودم. وقتی به بالای تپه رسیدم با دیدن نماد دایره بزرگ آجری، شدیدن تعجب کردم و خشکم زد. حسابی کنجکاو شدم. از آجرهای ساییده شده و خز گرفته مشخص بود که حداقل 400- 500 سال قدمت دارند. پس از وارسی دقیق بخودم گفتم این به چه منظور ساخته شده و چرا دایره ؟ پیش خودم گفتم در شب مهتاب کامل شاید با بودن در اینجا بیشتر بفهمم که اینجا چه خبره. این جنگل در طول روز هم ترسناک بود چه برسه به شب. کلن جنگل و کوهستان در شب خیلی دلهره آور و خوفناکه. ولی من تصمیم خودم رو گرفته بودم و میخواستم شب هنگام وقتی ماه کامله به اون مکان بروم. بنابراین در یک شب سرد پاییزی که اتفاقا هوا مه آلود هم بود قدم به داخل جنگل گذاشتم و همون ابتدای کار خوف جنگل گرفتتم- ولی من رفته بودم که برم وسط اون جنگل و بشدت هم مصمم بودم. با خواندن حمد و سوره وارد جنگل شدم و خودم رو سپردم به خدا و قوی و محکم قدم برداشتم. توجه داشته باشید که من میدونستم در اون مکان تنها نیستم و میدونستم به یک مکان خاص و مرموز دارم میرم و بواقع خودم رو آماده هرگونه اتفاق و رویاروییی کرده بودم.
با اینکه اونشب در پی اتفاقی، ترس شدیدی رو تجربه کردم ولی آخرین شبی نبود که به اون جنگل رفتم و این سرآغاز یک دوره دو ساله است که من بطور میانگین هفته ای سه شب بعد از تمرین و بسیار انرژیک، حدود ساعت 10 شب به جنگل میزدم. تصمیم دارم برخی وقایعی که برام در طول مدت اقامتم در این کشور اتفاق افتاده رو براتون بنویسم. راستش نمیدونم دقیقن که به چه مقدارش اشاره کنم و اصلن نمیدونم بازگویی برخی تجاربم کار درستی باشه یا نه. بعضی تجربه ها برای شخص اتفاق میفته و فقط برای شماست و بازگوییش کار درستی نیست و میتونه پیامد بد برای شخص داشته باشه. مع الوصف برخی از اونها رو مثل وقایعی که طی برون فکنی شاهدش بودم را میشه تعریف کرد و مطمئن باشید شنیدن هر کدامش براتون جالب خواهد بود. اینکه اونارو باور کنید یا نکنید، اصلن برام مهم نیست. بدون شک مجموع چیزهایی که بازگو میخوام بکنم- حتی یک واو از خودم بهش اضافه نخواهم کرد.